آیه 106 سوره بقره
<<105 | آیه 106 سوره بقره | 107>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
هر چه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را از خاطرها بریم (و متروک سازیم) بهتر از آن یا مانند آن بیاوریم. آیا نمیدانی که خدا بر هر چیز قادر است؟
هر آیه ای را که [محتوی حکم یا احکامی است وقتی بر پایه مصلحت یا اقتضای زمان] از میان برداریم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می آوریم. آیا ندانسته ای که خدا بر هر کاری تواناست؟!
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
هيچ آيهاى را منسوخ يا ترك نمىكنيم مگر آنكه بهتر از آن يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم. آیا نمیدانستی که خداوند بر هر چیز توانا است؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ننسخ: نسخ در لغت به معنى ازاله و از بين بردن است «نسخ الشيء: ازاله» و در اصطلاح شرعى آنست كه حكمى را برده، حكم ديگرى را به جاى آن بياوريم.
ننسها: نسأ و انساء هر دو به معنى تأخير انداختن است. اين كلمه اگر از انساء باشد به معنى تأخير انداختن و اگر از نسيان باشد به معنى بردن چيزى است از ياد كسى.
آيه: علامت و نشانه، به معناى: عبرت، دليل، معجزه، حكم و غيره نيز بكار رود، آيات قرآن را آيه گويند كه هر يك نشانه اى است از خدا.
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
بعضى از مفسرين چنين گويند: چون خداوند برخى از احكام و دستورات خود را نسخ ميكرد. يهوديان طعنه ميزدند و مى گفتند محمد داراى رأى متين و محكمى نمى باشد وقتى دستور و حكمى ميآورد، پشيمان ميشود سپس حكم و دستور ديگرى برخلاف آن مى آورد، خداوند براى رد گفتار آنان اين آيه را نازل فرمود.
و نيز از طريق عكرمة از ابن عباس چنين نقل گرديده: كه هر وقتى به رسول خدا صلى الله عليه و آله در شب وحى مى رسيد و در روز آن را فراموش مينمود اين آيه نازل ميگرديد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«106» ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
هر (حكم و) آيهاى را نسخ كنيم ويا (نزول) آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مىآوريم، آيا نمىدانى كه خدا بر هر چيزى قادر است؟
نکته ها
كلمه «ننسها» از مصدر «انساء» به معناى تأخير انداختن يا حذف كردن است. بدين معنا كه نزول وحى به تأخير افتد و پس از مدّتى نازل شود.
اين آيه در مقام پاسخ به تبليغات سوء يهود است. آنان سؤال مىكردند چرا در اسلام برخى قوانين تغيير پيدا مىكند؟ چرا قبله از بيتالمقدّس به كعبه تغيير يافت؟ اگر اوّلى درست بود
«1». آنان هرگز دوست ندارند به مسلمانان كمترين خيرى برسد، ولى در مقابل از بازگشت آنان به كفر وارتجاع واز سازشكارى وسكوت وسستى با كفّار واز به سختى افتادن آنان، لذّت مىبرند.
- «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً» كفّار دوست دارند همانند آنها كافر شويد. نساء، 89.
- «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» كفّار دوست دارند كه تو اى پيامبر نيز با آنها سازش كنى. قلم، 9.
- «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» كفّار دوست دارند كه شما مسلمانان در زحمت قرار گيريد. آلعمران، 118.
- «وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ» گروهى از اهل كتاب دوست دارند شما را منحرف نمايند. آلعمران، 69.
جلد 1 - صفحه 176
پس دستور دوّم چيست؟ و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلى شما باطل است.
قرآن به اين ايرادها پاسخ مىگويد: ما هيچ حكمى را نسخ نمىكنيم يا آن را به تأخير نمىاندازيم مگر بهتر از آن يا همانندش را جانشين آن مىسازيم.
آنان از اهداف و آثار تربيتى، اجتماعى و سياسى احكام غافل هستند. همان گونه كه پزشك براى بيمار در يك مرحله دارويى تجويز مىكند، ولى وقتى حال مريض كمى بهبود يافت، برنامه دارويى و درمان او را تغيير مىدهد. يا معلّم با پيشرفت درس دانشآموز، برنامه درسى او را تغيير مىدهد، خداوند نيز در زمانها و شرايط مختلف و متفاوت، برنامههاى تكاملى بشر را تغيير مىدهد.
يكى از مصاديق آيه، استمرار امامت در جامعه و جانشينى هر امام به جاى امام قبلى است، چنانكه در حديثى ذيل اين آيه مىخوانيم: هر امامى از دنيا مىرود، امام ديگر جانشين او مىشود. «1»
پیام ها
1- انسان همراه با نيازهاى فطرى و ثابت خويش، گاهى در شرايط خاصّ اجتماعى، اقتصادى، سياسى و نظامى نيز قرار مىگيرد. در اين موارد در كنار قوانين و مقررات واحكام ثابت، بايد دستورالعملهاى متغير داشته باشد كه از طريق نسخ يا فرمان پيامبر وجانشينان او به مردم ابلاغ شود. «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ»
2- تغيير احكام، دليل بر شكست طرح قبلى نيست، بلكه نشانهى توجّه به مسائل جديد وتغييرى حكيمانه است. همانند تغيير كتاب ومعلّم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ ... نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها ...»
3- گرچه در ظاهر دستورها متغير وانبيا متعدّدند، ولى لطف خدا همواره يكسان است. «مِثْلِها»
4- جعل احكام و همچنين تغيير و تأخير آنها، بدست خداست. «نَنْسَخْ، نُنْسِها»
«1». نخبة التفاسير.
جلد 1 - صفحه 177
5- همواره بايد بهتر يا همانند جايگزين شود، نه پستتر. «نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها»
6- اسلام هرگز بنبست ندارد. بعضى از قوانين، قابل تغيير است. «نَنْسَخْ، نُنْسِها»
7- تغيير قانون، علاوه بر زمينههاى گوناگون وپيدا شدن مصالح جديد، نياز به قدرت دارد. «نَنْسَخْ ... أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (106)
شأن نزول: يهودان و مشركان طعن مىزدند بر مسلمانان و مىگفتند:
اين پيغمبر حكمى مىكند، بعد از آن پشيمان شده حكمى به خلاف آن نمايد؛ حق تعالى رد قول آنها فرمود كه اين امر تعلق به ما دارد نه پيغمبر، چنانچه نبوت تابع مصلحت است، احكام شرعيه نيز تابع حكمت و مصلحت مىباشد؛ پس همچنان كه در وقتى مصلحت بود كه حضرت موسى عليه السلام پيغمبر و كتاب آنها تورات باشد و زمانى مقتضى حضرت عيسى عليه السلام و انجيل بود، اكنون مقتضى آنست كه حضرت محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم پيغمبر و قرآن كتاب آنها باشد؛ احكام و شريعت هم نيز چنين است، چه بعضى اوقات مقتضى حكمى، و بعض اوقات مقتضى حكمى ديگر باشد به جهت مصلحت خلقان در تكاليف، كه كسى را علم به آن نيست. آيتى را به آيتى نسخ، و حكمى را به حكمى منسوخ مىسازيم.
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 140، حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 224
آن هنگام: ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ: آنچه منسوخ گردانيم از حكم آيات قرآن بر وفق مصالح خلق و مقتضاى حكمت، أَوْ نُنْسِها: يا ترك كنيم آن را بدون بدل، يعنى امر فرمائيم به ترك آن، نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها: مىآوريم بهتر از آن آيه منسوخه در منفعت و مثوبت با وجود رعايت مصلحت به جهت شدت مشقت كه در ناسخ باشد و در منسوخ نباشد، أَوْ مِثْلِها: يا مثل آن منسوخ را آوريم در نفع بندگان به مقتضاى حكمت. يا نسخ نمىكنيم حكمى از احكام را به بدلى جاى آن، يا ترك كنيم آن را و بدون بدل مگر آنكه مىآوريم حكمى بهتر از آن حكم در نفع و ثواب. يا مثل آنست در خيريت و منفعت، لكن به صورت تفاوت دارد. و مراد به نسخ آيهاى، نسخ حكم آنست.
تبصره: يكى از معتقدات اماميه اقرار به (بداء) باشد، يعنى اظهار چيزى كه مخفى بوده.
شيخ صدوق (رضوان اللّه عليه) در اعتقادات خود فرمايد: يهود گفتند خداى تعالى از امر فارغ شده. گوئيم: بلكه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» هر آنى از شئونات است و مشغول نسازد ذات الهى را شأنى از شأنى، زنده فرمايد، مىميراند، خلق نمايد، روزى دهد، بجا مىآورد آنچه خواهد، مقدم دارد آنچه خواهد، مؤخر دارد آنچه خواهد؛ اينست معنى (بداء) نه آنكه يهود گفتند: (بداء) پشيمانى است از امرى، تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
و حضرت صادق عليه السلام در حديثى فرمايد: هر كه گمان كند بداء را پشيمانى خداى تعالى، پس او نزد ما كافر شده به خداى عظيم.
پس از قبيل (بداء) باشد نسخ شرايع به يكديگر، و نسخ احكام و شرايع به شريعت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلم، و نسخ كتب سماوى به قرآن، و همچنين تحويل قبله در اين شريعت. و خداى تعالى امر نفرمايد بندگان خود را به امرى در وقتى از اوقات مگر آنكه مىداند صلاح آنها امر ايشان است در آن وقت، و عالم است به آنكه در وقت ديگر نهى ايشان است از آن؛ و همچنين نسخ، رفع حكم است، يعنى خداوند از ابتداء حكم
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 225
را موقت قرار داده، لكن كسى عالم نيست و بعد از نسخ كأنه كشف شود كه اين حكم از اول تا اين زمان بوده، مثلا امر به نماز به سمت بيت المقدس در اول بعثت از ابتدا موقت بوده به مدت دو سال، و پس از گذشتن دو سال كه مدتش سر آمد امر به طرف كعبه معظم صادر گرديد.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ: آيا نمىدانى اى مخاطب بدرستى كه خداى تعالى، عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: بر هر چيزى توانا است. پس بر وفق مصلحت، نسخ حكمى فرمايد به حكمى بهتر از آن، يا مثل آن كه متضمن حكمت مىباشد.
تتمه: بايد دانست كه نبوت و كتاب و شريعت تمام انبياء منسوخ شد به وجود حضرت خاتم النبيين محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و قرآن مجيد؛ و ديگر پيغمبرى از جانب خدا مبعوث نشود و كتابى هم خداوند نازل نفرمايد، و شريعت آن سرور منسوخ نخواهد شد تا روز قيامت كه حشر خلائق باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (106)
ترجمه
آنچه را نسخ كنيم از آيتى يا فراموش گردانيم آنرا آوريم بهتر از آنرا يا مانند آنرا آيا نميدانى كه خداوند بر هر چيزى توانا است..
تفسير
نسخ آيه برفع حكم او است و انساء آن برفع رسم آنست و بردن ياد آن از دلها و دل پيغمبر اكرم (ص) و بهتر از آن حكمى است كه صلاح و صوابش بيشتر باشد براى مردم از حكم منسوخ و مثل آن حكمى است كه بهمان درجه صلاح و ثواب داشته باشد يعنى ما نسخ و تبديل نمينمائيم آيه و حكمى را مگر بمقتضاى مصلحت و مراعات حال بندگان آيا نميدانى خداوند قادر است بر نسخ و تبديل براى مصالح و منافع عباد حفير عرض ميكنم نسخ عبارت از رفع حكم است در ظاهر
جلد 1 صفحه 156
ولى در واقع و علم خداوند بيان حكم آخر است و آنكه حكم اول موقت بوده است چون تغيير و تبديل در علم الهى كه عين ذات او است راه ندارد و حكم هم علم خداوند بصلاح و فساد است بنابراين اشكال يهود كه ميگفتند پيغمبر (ص) چندى حكمى را ميآورد پس از آن برميدارد و حكم ديگر ميكند و اين دليل است بر آنكه حكم او از جانب خداوند نيست وارد نميآيد چون حكم الهى تابع مصلحت و مفسده واقعيه است و معلوم است كه مصالح و مفاسد بالنسبه بازمنه و اشخاص مختلف ميشود و بنابر اين حكم هم بايد مختلف شود مگر در صورتى كه حكم داراى مصلحت و مفسده باقيه باشد مانند احكام ثابته از شريعت ختمى مرتبت كه باقى است تا روز قيامت و انساء ممكن است اشاره باشد ببعض آيات كه در صدر اسلام نازل شده و اصحاب ثبت و ضبط و تلاوت مينمودند و بعدا ممنوع شد و فراموش كردند كه در مجمع اين را يك قسم از نسخ قرار داده و ممكن است اشاره باشد بهمان فراموشى كه لازم عادى رفع حكم است در ظاهر كه وقتى مورد حاجت نباشد بتدريج فراموش ميشود و چون اين نسيان موجبش نسخ است استناد بخداوند دارد چون او رفع حكم فرموده كه ياد آنرا از دلها برده اما بردن ياد چنين حكمى را از قلب پيغمبر (ص) هم مانعى ندارد چنانچه در تفسير اشاره بآن شد و استدلال فرمودهاند بآيه شريفه سنقرئك فلا تنسى الا ما شاء اللّه يعنى ميخوانيم بر تو قرآن را پس فراموش مكن مگر آنچه را خواسته است خدا كه فراموش نمائى و اينكه ملزوم و لازم را بنحو ترديد ذكر فرموده است براى اشاره به اين است كه اگرچه در ظاهر و بنظر مردم رفع حكم شده است ولى در واقع و علم خداوند تغييرى روى نداده فقط خداوند بيان وقت حكم را فرموده كه لازمه آن از ياد رفتن در زمان بعد است پس صحيح است گفته شود خداوند نسخ فرموده چنانچه در ظاهر است و صحيح است گفته شود خداوند انساء فرموده چنانچه در واقع است و تغيير در اعتقاد مردم بدوام حكم روى داده است نه در ساحت ربوبى و بعضى انساء را بمعنى امر بترك عمل يا ترك رسم در مصحف گرفتهاند و ننسخ بضم نون و كسر سين و ننساها بفتح نون و اثبات الف نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما نَنسَخ مِن آيَةٍ أَو نُنسِها نَأتِ بِخَيرٍ مِنها أَو مِثلِها أَ لَم تَعلَم أَنَّ اللّهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (106)
(ما هر آيتي را تبديل يا ترك كنيم، بهتر از آن يا همانند آن را ميآوريم، آيا نميداني که خدا بر هر چيز تواناست) «نسخ» تبديل چيزي بچيز ديگر است و تناسخ قول باينست که روح انسان پس از مردن بانسان ديگري تعلق گيرد يعني جنبه ارتباط و تعلق آن تغيير و تبديل كند و استنساخ عبارت از رونويس كردن از كتاب و نوشته كانّ مكان آن بمكان ديگر تبديل شده و يا از مقام خارج بكتابت مبدل گرديده و آيه شريفه إِنّا كُنّا نَستَنسِخُ ما كُنتُم تَعمَلُونَ«1» يعني اعمالي را که شما انجام دادهايد نسخه آن برداشته ميشود تا فرداي قيامت برخوانيد و در آيه شريفه:
وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَنّي أَلقَي الشَّيطانُ فِي أُمنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللّهُ ما يُلقِي الشَّيطانُ ثُمَّ يُحكِمُ اللّهُ آياتِهِ«2» نسخ بمعني ابطال و ازاله و برطرف كردن است که خداوند القائات شيطاني را برطرف مينمايد و بجاي آن آيات خود را محكم ميكند و مفاد آيه اينست که هر پيغمبري را فرستاديم مقصد و آرزوي او هدايت و ارشاد امت بود ولي شيطان
1- سوره جاثيه آيه 28
[.....]
2- سوره حج آيه 51
جلد 2 - صفحه 139
بواسطه القاء بدوستانش مانع ميشد که ايمان بياورند لكن خداوند القاء شيطان را برطرف نموده و آيات خود را محكم ميكند.
أَو نُنسِها از انساء يعني افعال از نسيان است و انساء و نسيان بمعني ترك آمده است يعني آيتي را ترك كنيم و از اينکه معني آمده است.
نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُم«1» و كلام مريم يا لَيتَنِي مِتُّ قَبلَ هذا وَ كُنتُ نَسياً مَنسِيًّا«2» و آيت بمعني علامت و نشانه چيزي است که دليل و راهنماي بآن باشد چنانچه آيات الهي چيزهايي است که دلالت بر وجود او يا صفات او از علم و قدرت و حكمت و غير اينها بنمايد مانند جميع مخلوقات او و هر چه دلالتش بيشتر باشد بزرگتر باشد چنانچه ميفرمايد لَقَد رَأي مِن آياتِ رَبِّهِ الكُبري«3» و از اينجهت پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرين «ع» اكبر آيات الهي هستند زيرا مظهر اتم صفات حق تبارك و تعالي ميباشند.
و من در مِن آيَةٍ بيانيه است و مصداق ماء شرطيه را بيان ميكند يعني هر آيتي را که ما نسخ يا ترك كنيم آيت بهتر يا همانند آن را بياوريم و آيت اعم است از آيات كتب الهي و غيرها بنا بر اينکه شامل بردن پيغمبري و بعثت پيغمبر ديگري هم ميشود و اطلاق نسخ بر خداوند بمعني تغيير و تبديل نظر نيست بلكه مراد بيان انتهاي امد منسوخ و تماميت مدت اوست و قطع نظر از اينكه تبديل و تغيير نظر بحسب عقل بر خدا محال است (زيرا لازمه تغيير نظر جهل بعواقب امور و مصالح يا مفاسد فعل است و جهل در ساحت ذات حقّ راه ندارد) خود آيه نيز بر اينکه مطلب دلالت دارد زيرا تبديل بمثل بي حكمت لغو است مگر اينكه گفته شود مدت اولي بنهايت رسيده.
1- سوره توبه آيه 68
2- سوره مريم آيه 23
3- سوره النجم آيه 18
جلد 2 - صفحه 140
و نسخ گاهي نسبت بوجود شيئي منسوخ است و گاهي نسبت ببعض خصوصيات آن، مثلا نسخ نسبت بشريعتي معنايش اينست که مدت آن شريعت بانتهاء رسيده و زمان شريعت لاحق فرا ميرسد و لازم نيست که همه احكام آن شريعت سابق نسخ شود بلكه بعضي احكام آن که بحسب استعداد مردم و زمان مصلحت در تغيير آن است تبديل ميشود.
بنا بر اينکه اگر پيغمبري يا شريعتي يا كتابي و يا وصيّي مدتش منقضي شد خداوند نبيّ ديگر يا شريعت و كتاب و وصي ديگري ميگمارد تا حجّت بر بندگان تمام شود.
و از اينکه آيه ميتوان بقاء وجود حضرت بقية اللّه را استفاده نمود زيرا بنصّ قرآن دين اسلام تا قيامت باقي است و بنصّ اخبار وارده از رسول اكرم ص اوصياء او منحصر بدوازده نفرند و يازده نفر از آنها در دنيا رحلت نموده لذا لازم است وصي دوازدهم باقي باشد و اگر نه جمله نَأتِ بِخَيرٍ مِنها أَو مِثلِها صادق نيايد.
مطلب ديگر اينكه در اخبار وارد شده که قرآن مشتمل است بر ناسخ و منسوخ، و مراد از نسخ آيات قرآن نه اينست که آيه بكلي از بين برود و حتي قرائت و تلاوت آن منسوخ گردد چنانچه بعضي از مفسرين توهم كردهاند بلكه مراد نسخ حكم مستفاد از آيه است در حالي که آيه در جاي خود از نظر قرآنيت و فصاحت و بلاغت و تلاوت و ساير خصوصيات باقي است.
أَ لَم تَعلَم أَنَّ اللّهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ خطاب به پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و استفهام تقريري است يعني البته ميداني که خدا بر هر چيزي قادر و تواناست چنانچه در مقام استشهاد بشاهدت ميگويي مگر نشنيدي فلاني چه گفت يا نديدي
جلد 2 - صفحه 141
چه كرد تا شاهد بگويد شنيدم و ديدم و البته تقرير بما بعد نفي است نه ما بعد حرف استفهام.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 106)- هدف از نسخ «1» باز در این آیه سخن از تبلیغات سوء یهود بر ضدّ مسلمانان است.
آنها گاه به مسلمانان میگفتند: دین، دین یهود است و قبله، قبله یهود، و لذا پیامبر شما به سوی قبله ما (بیت المقدس) نماز میخواند، اما هنگامی که حکم قبله تغییر یافت و طبق آیه 144 همین سوره مسلمانان موظف شدند به سوی کعبه نماز بگذارند این دستاویز از یهود گرفته شد، آنها نغمه تازهای ساز کردند و گفتند:
اگر قبله اولی صحیح بود پس دستور دوم چیست؟ و اگر دستور دوم صحیح است اعمال گذشته شما باطل است؟
قرآن به ایرادهای آنها پاسخ میگوید و قلوب مؤمنان را روشن میسازد.
میگوید: «هیچ حکمی را نسخ نمیکنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر نمیاندازیم مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن میسازیم» (ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها).
و این برای خداوند آسان است «آیا نمیدانی که خدا بر همه چیز قادر است» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
(1) «نسخ» از نظر لغت به معنی از بین بردن و زائل نمودن است، و در منطق شرع، تغییر دادن حکمی و جانشین ساختن حکم دیگر به جای آن است.
ج1، ص109
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.